فصلهاى بعد از اين فصل، مربوط به مسائل و منازلى است كه از لحظه مرگ آغاز مىشود، مسائل و منازلى كه انسان پس از سير و گذراندن آن مسائل و منازل به منزلگاه ابدى (بهشت براى خوبان و جهنّم براى بدان) مىرسد. امّا قبل از بحث درباره اين مسائل و منازل، از ذكر مقدّمهاى ناگزيريم كه آن مقدّمه را در اين فصل و به صورت جداگانه مىآوريم.
ما از خصوصيّات معاد جز دورنمايى بيش، در ذهن نداريم و عقل نمىتواند به خصوصيّات آن پى ببرد، زيرا راهى به آنها ندارد. براى آشنايى با اين خصوصيّات بايد به »صادقِ مصدَّق« مراجعه كنيم. »صادقِ مصدَّق« يعنى راستگويى كه سخنش تأييد شده و پذيرفته شده است. فيلسوفان و متكلّمان بزرگ و از جمله شيخ الرئيس ابو على سينا، اين نكته مهمّ را گوشزد كردهاند كه: برهان، فلسفه و عقل نمىتواند خصوصيّات معاد را اثبات كند، ولى چون صادق مصدّق - كه همان قرآن شريف، و رسول گرامى6 و امامان معصوم: مىباشند - از وجود آن خبر دادهاند، عقل ما نيز آن را مىپذيرد، زيرا بعد از آنكه عقل، آمدن پيامبر و امام را از طرف خداوند متعال پذيرفت، بايد گفتار ايشان را نيز بپذيرد، و قبول كند كه هر چه مىگويند با واقع مطابقت دارد و تمام گفتار آنها از جانب خداى متعال است.
اگر بخواهيم آنچه را گفته شد، در مورد قرآن شريف، به صورت گزارههاى برهانى »با صغرا و كبرا و در هيئت شكل اوّل منطقى« درآوريم، بايد چنين بگوييم: »آنچه را قرآن شريف گفته، وحى است« و »آنچه وحى است از طرف خداست« پس »آنچه در قرآن شريف است از طرف خداست«.
بنابراين، دليل آنچه را كه در فصلهاى بعد مىآوريم، همه از قرآن شريف است و قبلاً هم اثبات شد كه قرآن شريف از جانب خداست و عقل باور كرد كه قرآن كريم معجزه الهى است، پس عقل به طور استقلال حكم مىكند كه مدّعاى ما همراه با دليل است و اگر اين دليل قرآنى بهتر از برهان فلسفى نباشد - كه هست - لااقلّ براى ادّعاى ما دليلى عقل پسنداست.